(3021) چیست تعظیم خدا افراشتن |
|
خویشتن را خوار و خاکى داشتن |
(3022) چیست توحید خدا آموختن |
|
خویشتن را پیش واحد سوختن |
(3023)گر همىخواهى که بفروزى چو روز |
|
هستى همچون شب خود را بسوز |
(3024) هستىات در هست آن هستى نواز |
|
همچو مس در کیمیا اندر گداز |
(3025)در من و ما سخت کرده ستى دو دست |
|
هست این جملهى خرابى از دو هست |
تعظیم: بزرگ داشت ایزد تعالى نزد عامه مردم به الفاظ و عبارات است از قبیل: جل جلاله، خدا بزرگ است- ولى حقیقت آن نزد مولانا رهایى از خود ستایى و خود بینى است که نتیجهى آن فروتنى و تواضع است نسبت بحق تعالى و عموم مظاهر وجود و نیز، دیدن عجز و ناتوانى خود در برابر قدرت مطلق و ترک اعتراض و خرده گیرى بر مجارى قضا و آن چه در تصرف و قبضهى قدرت است یعنى همهى آفرینش و خاصه نوع انسان که خرده گیرى آدمى بر آنها به علت حسد ناشى از قرب جنسیت، بیشتر و صعب تر است.
توحید: خدا را بیگانگى شناختن است، عامه بزبان اعتراف مىکنند و بدل باور دارند، این گونه توحید را (تصدیقى) و یا (توحید عام) مىنامند.
حکما و متکلمین از هر مذهبى، مطابق اصول خود براى وحدت خدا دلیلها مىآورند و برهانها بر مىشمارند، این توحید را (توحید خاص) مىگویند، توحیدى که در حقیقت، مباین توحید است زیرا متضمن اخبار است از حق به آن که او یگانه است و درین حالت بضرورت، خبر و مخبر و مخبر عنه فرض مىشود و آن با یگانگى منافات دارد. صوفیان، توحید را عبارت از اسقاط اضافات یعنى تمام موجودات گرفتهاند بلحاظ آن که وجود متعین و امکانى جز نیستى و اضافه و اعتبارى نتواند بود، بنا بر این تعریف، توحید از مقولهى فنا و نیستى است یا در مرتبهى فعل که معنى آن، سلب تاثیر و فاعلیت است از غیر خدا و آن (توحید افعالى) است و یا در مرتبهى صفت که مفاد آن باز گرداندن و شهود تمام اوصاف است از خدا و بخدا که آن را (توحید صفات) مىخوانند. مرتبهى سوم، توحید ذات است یعنى شهود حق تعالى و نادیدن غیر او. این سه مرتبه از توحید را (توحید عینى وجدانى) نیز مىگویند.[1] مولانا هم بر این عقیده رفته و بدین سبب، توحید را بخود سوختن تعبیر فرموده است.
من وما: یعنی سخن از خود وتوجه به خویشتن که درحقیقت فراموشی پروردگار است
دو هست: یعنی درگونه هستی، دو موجود، یعنى عبد و حق،
( 3021) تعظیم خدا و بزرگ شمردن او عبارت از چیست؟ تعظیم او عبارت از خوار و کوچک شمردن خویش است.( 3022) آموختن توحید خداوند خود را در پیشگاه خداى یگانه سوختن است.( 3023) اگر مىخواهى مثل روز روشن و فروزان باشى وجود خود را که چون شب تاریک است بسوزان.( 3024) و هستى خویش را در هستى او مثل مس که در کیمیا گداخته شود بگداز و از میان ببر.( 3025) من و ما را با دو دست محکم گرفتهاى این کار باعث خرابى هر دو جهان خواهد بود.
این بیت اخیرزمینه را براى حکایت شیر و گرگ و روباه آماده مىسازد، شرح آن را بخواست خدا در ضمن این حکایت باز خواهیم گفت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |